

ویراستاری ساختاری
1
متن 1
الیور گفت: «میتونی بری توپ رو بیاری» آرچی نمیخواست خودش برود. آن خانه ترسناک بود و پسرها مطمئن بودند که ارواح آنجا زندگی میکنند. یک خانۀ بلندِ تنها که وسط جادۀ «سالت[1]» در شهر «ودینگتون[2]» قرار داشت. خیابان پر از خانههای ویکتوریائی نیمه مستقل بود. این خانه، تنها خانۀ مستقل آن خیابان به حساب میآمد. کاشیهای خاکستریِ روی پشت بامش جدا شده و حسابی بهمریخته بود. باغچۀ جلویی و پشتی آن پر از علف هرز بود، رنگ شیشۀ پنجرهها کنده شده و لولههای آبش زنگ زده بود؛ دوسالی میشد که خالی مانده بود و به تعمیرات اساسی نیاز داشت زیرا صاحب قبلیاش آقای «تیکلزورث[3]» در سن صد و دو سالگی فوت کرده بود.
آرچی از برادرش پرسید: «باهام میای؟» گفت: «نه. من یبار رفتهام و مطمئنم تو هم میتونی خودت بری. برات دعا میکنم» آرچی گفت: «لطفاً باهام بیا» اولیور سرش را تکان داد و گفت: «نه. تو انداختیش اونجا، خودت هم باید بری بیاریش» آرچی التماس کنان گفت: «توروخدا همراهم بیا.» صدای آشنایی از آن طرف گفت: «کجا بیاد؟» آرچی و اولیور برگشتند و مادرشان را دیدند که از پلهها پایین میآید. اولیور گفت: «آرچی توپ رو انداخته توی باغچۀ اون خونه و حالا نمیره بیاردش» آرچی گفت: «اگه باهام بیای میرم میارمش.»
.
متن 2
فلسفه ی اصلی چنین مراسمی درواقع براساس این باور بود که آن تکههای کوچک نان، وقتی توسط کشیش در شراب خیسانده شوند و دعا و آیین دینی خاصی رویشان اعمال شود، به گوشت و خون خداوند تبدیل خواهند شد.
این آیین شامل این موارد بود: کشیش، باید مرتباً دستهایش را باوجود آن لباس طلایی بزرگ و سنگینی که به تن داشت بالا نگه میداشت. سپس باید روی زانوهایش مینشست و میز و همه وسایل روی آن را بوسه میزد. اما بخش اصلی مراسم آنجایی بود که او باید پارچهای را از دو لبهاش بالا میگرفت و آن را چندین بار روی یک بشقاب نقرهای و یک جام طلایی تکان میداد. باور عموم بر این بود آن که نان و شراب در همین مرحله به گوشت و خون تبدیل میشوند. بنابراین این بخش از مراسم با آیین تشریفاتی بسیار خاصی انجام میشد.
متن 3
من و همکارانم که اقلیت دموکرات بودیم، درمورد لایحههایی که از طرف کمیته در مجلس مطرح شده بودند و در صحن سنا رأی میآوردند حرفی برای گفتن نداشتیم. وقتی جمهوری خواهان برای منافع خودشان، بودجۀ ارتقاء سطح مدارس یا کمک به محیط زیست را کاهش میدادند، ما که بجز اتاقهای عمدتاً خالی و جلسات بینتیجه چیزی برایمان نمانده بود، مجبور بودیم صبور باشیم و بارها و بارها علیه طرحهایی که هدفشان غالباً تضعیف دموکراتها و تأمین نیاز کمپینهای بعدی بود رأی میدادیم. درست مثل موقعی که در ایلینوی بودم، سعی کردم هر کار میتوانم انجام دهم تا حداقل تأثیری روی آراء بگذارم. بنابراین روی موضوعاتی که ربطی به حزبها نداشت تمرکز کردم. مثل تأمین بودجه برای مقابله با بیماری های همه گیر یا به عبارتی، احیای حقوق سربازان کهنه کار ایلینوی.
متن 4
بیشتر شرکتهای بزرگ پستی و باربری در «زجیانگ» [4] واقع شدهاند که زادگاه شرکت «علی بابا» نیز می باشد. این شرکتها در ارسال مرسولات پستی به سراسر کشور، نقش بسیار موئری دارند. بالغ بر نیمی از محمولههای پستی کشور چین تنها از سوی پنج شرکت به دست صاحبانشان میرسد که عبارتند از: «شنتونگ» [5] (اس تی آ اکسپرس)، «یوانتونگ» [6] (وای تی آ اکسپرس)، «زونگ تنگ» [7] (زی تی آ اکسپرس) و «یوندا». هر چهار شرکت متعلق به شهر «تنگلو» [8] هستند که فاصله زیادی از «هانگززو» ندارد. بیش از دو سوم مشتریان آنها متعلق به وب سایت های تائو پائو و تی یمال است. این چهار شرکت و همچنین دو شرکت ارسال محمولة کوچکتر را «گروه تنگ لو» مینامند.
گروه «تنگلو» به همراه یک شرکت که (اس اف اکسپرس) [9] نام دارد، نقش موثری در موفقیتهای وب سایت تائو پائو ایفا کرده است. «لای جیانفا»[10] مؤسس (زی ک)، این رابطه را اینگونه توصیف میکند: «شرکتهای باربری پستی، پیشگامِ تمام کسب و کارها هستند. این قدرت فراوان ما بوده که سبب رشد سریع شرکت علی بابا شده است.»
علی بابا و شرکتهای دیگر در یک گروه تجاری به نام «کاینیا اُ »[11] سرمایه گذاری کردهاند که یک شرکت هوشمند در زمینه پشتیبانی مرسولات است . پانزده گروه تجاری، تمام نیروی خود را در این شرکت جدید به کار بستهاند تا با بهکارگیری یک و نیم میلیون کارمند، روزانه سه میلیون محمولۀ پستی را در ششصد شهر به دست صاحبانشان برسانند. شرکت «کاینیااُ» درحال ساخت یک پلتفرم اطلاعاتی است تا بتواند مراکز توزیع بار در سراسر کشور را به کانونهای خدمات و پشتیبانی متصل کند.
[1]. Salt
[2]. Waddington
شهر ودینگتون یکی از شهرهای مهم و پر رونق انگلستان است
[3]. Ticklesworth
[4] .ZheJiang
[5] . Shentong
[6] .Youantong
[7] . Zhongtong
[8] .Tonglo
[9] .Sf Express
[10] .Lai Jianfa
[11] .Cainiao